{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
رمان نویسانی كه هوشمندتر از آثارشان اند، باید حرفه ی خود را تغییر دهند.
انسان می اندیشد و به حقیقت پی نمی برد.
هر چه انسانها بیشتر می اندیشند، اندیشه ی این یك از اندیشه ی آن دیگری دورتر می شود.
انسان هرگز آن چیزی نیست كه می اندیشد هست.
آنچه به رفتار و كردار ما معنا می بخشد، همیشه برای ما ناشناخته است.
برای همه ی ما تصورناپذیر است كه یگانه عشقمان چیزی سبك و سست باشد، چیزی بدون وزن؛ می پنداریم عشق ما آن چیزی است كه ناگزیر باید باشد، كه بدون آن زندگی ما از دست رفته است.
آیا یك رویداد هر چه بیشتر اتفاقی باشد، مهمتر و پرمعناتر نیست؟
آنچه بر حسب ضرورت روی می دهد، آنچه كه انتظارش می رود و روزانه تكرار می شود، چیزی ساكت و خاموش است؛ تنها اتفاق سخنگو است و همه می كوشند آن را تعبیر و تفسیر كنند.
تخیل، یكی از ژرفترین نیازهای بشری است.
موسیقی، روزنه هایی در تن باز می كند كه روح می تواند برای رسیدن به صفای یكرنگی از آنها بیرون آید
هرچه انسان بیشتر در تاریكی درون خویش به سر برد، بیشتر در ظاهر جسمانیش پژمرده می شود.م
زندگی بشر همچون یك قطعه ی موسیقی ساخته شده است. انسان با پیروی از درك زیبایی، رویداد اتفاقی را پس و پیش می كند تا از آن دورنمایه ای برای قطعه ی موسیقی زندگیش بیابد.
براستی، انسان را سرزنش كرد كه طی زندگی روزمره در برابر رویدادها بی اعتنا است و بدین ترتیب، بعد زیبایی را از زندگی خود سلب می كند.
رؤیا تنها یك ارتباط ( شاید یك ارتباط رمزی ) نیست، بلكه یك كوشش زیبایی شناسی و یك بازی قوه ی تخیل است و این بازی به خودی خود دارای ارزش است.
آدمی به ضعف خویش آگاهی دارد و نمی خواهد در برابر آن ایستادگی نماید، بلكه خود را به آن تسلیم می كند.
وفا از والاترین پارسایی ها به شمار می رود. وفا به زندگی ما وحدت می بخشد و بدون آن، زندگی ما به صورت هزاران احساس ناپایدار پراكنده می شود.
رمان نویسانی كه هوشمندتر از آثارشان اند، باید حرفه ی خود را تغییر دهند.
انسان می اندیشد و به حقیقت پی نمی برد.
هر چه انسانها بیشتر می اندیشند، اندیشه ی این یك از اندیشه ی آن دیگری دورتر می شود.
انسان هرگز آن چیزی نیست كه می اندیشد هست.
آنچه به رفتار و كردار ما معنا می بخشد، همیشه برای ما ناشناخته است.
برای همه ی ما تصورناپذیر است كه یگانه عشقمان چیزی سبك و سست باشد، چیزی بدون وزن؛ می پنداریم عشق ما آن چیزی است كه ناگزیر باید باشد، كه بدون آن زندگی ما از دست رفته است.
آیا یك رویداد هر چه بیشتر اتفاقی باشد، مهمتر و پرمعناتر نیست؟
آنچه بر حسب ضرورت روی می دهد، آنچه كه انتظارش می رود و روزانه تكرار می شود، چیزی ساكت و خاموش است؛ تنها اتفاق سخنگو است و همه می كوشند آن را تعبیر و تفسیر كنند.
تخیل، یكی از ژرفترین نیازهای بشری است.
موسیقی، روزنه هایی در تن باز می كند كه روح می تواند برای رسیدن به صفای یكرنگی از آنها بیرون آید
هرچه انسان بیشتر در تاریكی درون خویش به سر برد، بیشتر در ظاهر جسمانیش پژمرده می شود.م
زندگی بشر همچون یك قطعه ی موسیقی ساخته شده است. انسان با پیروی از درك زیبایی، رویداد اتفاقی را پس و پیش می كند تا از آن دورنمایه ای برای قطعه ی موسیقی زندگیش بیابد.
براستی، انسان را سرزنش كرد كه طی زندگی روزمره در برابر رویدادها بی اعتنا است و بدین ترتیب، بعد زیبایی را از زندگی خود سلب می كند.
رؤیا تنها یك ارتباط ( شاید یك ارتباط رمزی ) نیست، بلكه یك كوشش زیبایی شناسی و یك بازی قوه ی تخیل است و این بازی به خودی خود دارای ارزش است.
آدمی به ضعف خویش آگاهی دارد و نمی خواهد در برابر آن ایستادگی نماید، بلكه خود را به آن تسلیم می كند.
وفا از والاترین پارسایی ها به شمار می رود. وفا به زندگی ما وحدت می بخشد و بدون آن، زندگی ما به صورت هزاران احساس ناپایدار پراكنده می شود.
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}